صلح پایدار
شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 12:9 ::  نويسنده : ارادتمند

 عاديات  100   

سوره عاديات مشتمل است بر داستان جنگ ذات سلاسل و احوال قيامت‏

تفسير جامع، ج‏7، ص: 474

 وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً فَالْمُورِياتِ قَدْحاً فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ وَ إِنَّهُ عَلى‏ ذلِكَ لَشَهِيدٌ وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيد  8-1 

 

 سوگند باسبانى كه سواران اسلام در جهاد كفار تاختند تا جائيكه نفسهايشان بشماره افتاد و در تاختن از سم ستوران بر سنگ آتش افروختند و بر دشمن شبيخون زدند تا صبحگاه آنها را بغارت گرفتند و گرد و غبار از ديار كفار بر انگيختند و سپاه دشمن را همه در ميان گرفتند سوگند باين مجاهدان دين كه انسان نسبت به پروردگارش كفران نعمت و ناسپاسى ميكند و او بر اين ناسپاسى خود گواهى خواهد داد و بر دوستى مال سخت فريفته و بخيل است- على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود سوره عاديات نازلشده در باره اهالى وادى يابس و داستان آنها بدينقرار است: دوازده هزار نفر مرد جنگجو از اهالى يابس اجتماع نموده و با هم سوگند ياد نمودند كه تخلف نكنند از يكديگر و خوار و ذليل نكند يكى از آنها ديگرى را و فرار نكنند تا آنكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام را بقتل برسانند و يا تمام آنها كشته شوند. جبرئيل نازل شد رسول خدا را از تصميم و عهد آنها با خبر نمود و دستور داد ابو بكر را با چهار هزار نفر از مهاجر و انصار بجانب آنها روانه كند پيغمبر بمنبر تشريف برد بعد از حمد و ثناى پروردگار فرمود ايطايفه مهاجر و انصار الحال جبرئيل بر من نازلشد و خبر داد كه اهل وادى يابس اجتماع كرده و با هم عهد بستند كه هيچيك از آنها بديگرى مگر و حيله نكند و فرار ننمايد تا آنكه من و على را بقتل برسانند و دستور داد بمن ابو بكر را با چهار هزار نفر بسوى آنها بفرستم مهيا شويد و حركت نمائيد  باسم خداوند انشاء اللّه. مسلمانان مجهز شدند براى حركت، پيغمبر بابو بكر فرمود چون بمكان يابس رسيديد نخست اسلام را بر آنها عرضه بداريد اگر پذيرفتند جنگ نكنيد و چنانچه امتناع كردند با ايشان جهاد كنيد و اموالشان را بتصرف در آوريد و استحكامات آنها را خراب كنيد ابو بكر با لشگرى آراسته با تأنى و آرام بسوى ايشان حركت نمود چون بآنوادى رسيدند دويست نفر سوار مسلح از اهل وادى جلوى مسلمين را گرفتند سؤال كردند بچه خيال و قصدى به اين جا آمده‏ايد برئيس و سر كرده خود بگوئيد نزد ما بيايد تا با او گفتگو كنيم ابو بكر با جمعى از مسلمين نزد آنها رفت گفت من فرستاده پيغمبر خدا هستم بمن امر فرموده تا شما را باسلام دعوت كنم تا همان مزيتيكه براى مسلمانان هست براى شما نيز باشد و چنانچه اسلام قبول نكنيد با شما جنگ خواهيم كرد گفتند اى ابو بكر اگر نبود قرابتى ميان ما و شما البته خود و اصحابت را بقتل ميرسانيديم بطوريكه يادگار و مثل شود براى كسانيكه بعد از شما بدنيا ميآيند بر گرد با اصحاب و رحم كن بخود و ايشان ما جز پيغمبر و على قصد كشتن ديگرى را نداريم، ابو بكر بمسلمانان گفت ايشان چندين برابر شما هستند كمكى ديگر شما نداريد خانهايشان خالى است بر گرديد تا صورت حال را بعرض پيغمبر برسانيم مسلمين عموما گفتند اى ابو بكر مخالفت فرمان خدا و رسولش مكن آنچه امر شده بتو انجام ده و از خدا بترس و يا اينقوم جهاد كن و خلاف دستور رسول خدا ننما هر اندازه اصرار كردند ابو بكر قبول نكرد و نپذيرفت و گفت من چيزيرا ميدانم كه شما نميدانيد و شخص حاضر مشاهده ميكند چيزى را كه غايب آن را نمى‏بيند عاقبت از جهاد با آنها منصرف شد و بازگشت.

مسلمانان به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر دادند آنچه را كفار بابو بكر گفتند رسول خدا فرمود اى ابو بكر مخالفت امر من كردى سوگند بخدا تو معصيت كارى پس از آن پيغمبر بمنبر تشريف برد بعد از حمد و ثناى پروردگار فرمود ابو بكر مخالفت امر من نمود و از سخنان اهالى يابس سينه‏اش بتنگ آمد و ترس آنها در دلش جايگرفت و اطاعت از خدا و رسولش نكرد اينك جبرئيل آمد و امر نمود كه بجاى ابو بكر عمر را بفرستم آنگاه متوجه عمر شد و باو فرمود برو بوادى يابس با توكل بخدا مبادا مانند ابو بكر معصيت خدا و رسولش را بجا آورى عمر با همان لشكر روانه شد بسوى كفار چون بوادى يابس رسيد و مشرف بآنها شد باز دويست نفر سوار مسلح جلوى آنها را گرفتند نزديك بود روح از تن عمر پرواز كند از شدت ترس بخود ميلرزيد و فرار را بر قرار و جهاد اختيار كرد و بازگشت جبرئيل خبر برگشت عمر را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسانيد چون عمر بازگشت پيغمبر باو فرمود تو هم مانند ابو بكر معصيت خدا و رسولش را بجا آوردى فرشتگان عرش از نافرمانى تو با خبر شدند چرا خلاف امر مرا نمودى و عمل برأى خودت كردى قبيح باد رأى تو. بعد از آن فرمود جبرئيل دستور داد على عليه السّلام را بفرستم امير المؤمنين عليه السّلام را خواست باو فرمود خداوند خواسته اين فتح و فيروزى نصيب تو شود بزودى بخواست خدا فتح ميكنى و باز ميگردى آنگاه بابو بكر و عمر فرمود شما هم جزء لشكريان اسلام برويد مبادا در هيچ موردى با على مخالفت نمائيد قشون اسلام بسوى وادى يابس حركت كردند امير المؤمنين آنها را از راهى غير راه ابو بكر و عمر سير داد چنان بسرعت و شتاب سير داد كه مسلمانان خسته شدند و از تلف شدن حيوانات سوارى خود ميترسيدند امير المؤمنين عليه السّلام بآنها فرمود نترسيد رسول خدا اين طريق امر و دستور فرموده و خبر داد كه خداوند فتح و فيروزى را نصيب ما خواهد نمود بشارت باد شما را بخير و خوشى و پاكيزه باد نفس و دلهاى شما. بشتاب سير كردند تا رسيدند نزديك وادى يابس اهالى از آمدن امير المؤمنين و اصحابش با خبر شدند دويست نفر مرد جنگجو جلوى مسلمين را گرفتند گفتند شما. چه اشخاصى هستيد و بچه مقصد در اينجا آمده‏ايد امير المؤمنين عليه السّلام فرمود من على بن أبي طالب پسر عموى رسول خدا هستم آمده‏ام تا شما را دعوت كنم بكلمه توحيد و گفتن‏

لا اله الا اللّه محمدا رسول اللّه‏

تا آنچه را كه براى مسلمين هست شما هم از آن برخوردار باشيد بآنحضرت گفتند ما قصد كشتن تو را داريم هرگز اسلام قبول نكنيم و بآنچه تو و پيغمبر عمل مينمائيد مخالف هستيم آماده جنگ باش و اصحاب خود را مهيا كن براى مبارزه.

كشنده تو ما هستيم وعده ما و شما صبح فردا امير المؤمنين عليه السّلام بآنها فرمود واى بر شما مرا بزيادتى جمعيت خود ميترسانيد؟! يارى ميجويم از خدا و فرشتگان و مؤمنين بر جنگ با شما

و لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم‏

آنها برگشتند بمركز خود امير المؤمنين و اصحابش نيز بفرودگاه خود مراجعت نمودند چون تاريكى شب فرا گرفت امير المؤمنين عليه السّلام باصحاب خود امر فرمود حيوانات و اسبهاى خود را زين كنند و آماده سازند صبح كه خواست آشكار شود نماز را با اصحاب بجا آورد و در تاريكى صبح دستور داد يكدفعه حمله كنند و آنها را بقتل برسانند در ميان اصحاب كسى نبود مگر آنكه هر يك از آنها چند نفر از كفار را بقتل رسانيدند و جمعى را اسير كردند و خانه‏ها و استحكامات ايشان را ويرانه و خراب نمودند و اموالشان را با خود حركت داده و روانه مدينه شدند جبرئيل نازل شد و خبر فتح و فيروزيرا كه خداوند نصيب امير المؤمنين عليه السّلام فرموده بود به پيغمبر داد و گفت از اصحاب على عليه السّلام بجز دو نفر كشته نشدند پيغمبر اكرم مسجد تشريف برد و بالاى منبر رفت پس از حمد و ثناى پروردگار فرمود خداوند بدست على فتح و فيروزى بمسلمانان عطا فرموده و جز دو نفر از مسلمين بيشتر كشته نشدند و از منبر بزير آمد با تمام اهالى مدينه تا چند ميلى شهر باستقبال امير المؤمنين (ع) تشريف بردند آنحضرت چون نظرش به پيغمبر افتاد از اسب پائين آمد باحترام رسول خدا پيغمبر او را گرفت و ميان ديدگانش را بوسيد غنيمتهائى كه خداوند نصيب و روزى مسلمانان نموده بود از اهل يابس حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تقديم داشت حضرتش آنها را قسمت نمود ميان جهاد كنندگان و جنگجويان وادى يابس حضرت صادق عليه السّلام فرمود غنيمتهائى كه از وادى يابس نصيب مسلمين شد بجز در جنگ خيبر از هيچ جنگى آن مقدار نصيب ايشان نشد. خداوند سوره عاديات را در آنروز نازل كرد.

إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ اين آيات در باره ابو بكر و عمرو بن عاص نازل شده چه آنها اصرار داشتند و ميخواستند باز دارند امير المؤمنين عليه السّلام را از آنراهى كه سير مينمود از بخل و حسد و كينه‏ايكه نسبت بحضرتش داشتند، چه يقين پيدا كردند راهى كه امير المؤمنين عليه السّلام سير مينمايد عاقبت فتح و فيروز خواهد بود. عمرو بن عاص بابو بكر ميگفت على جوان است و كم تجربه و راه را نميداند اين راهى كه ميرود خوفناك است و درندگان بسيارى دارد. مردم را وسوسه كردند مسلمين نزد امير المؤمنين عليه السّلام رفتند عرض كردند يا ابو الحسن اين راهى كه اختيار فرموديد درندگان بسيارى دارد اگر بر گرديد براه ديگرى بهتر است. بآنها فرمود برويد دنبال كار خود و مهار اسبها را نگاهداريد، كافى است از براى شما، پس از آن متوجه ابو بكر و عمرو بن عاص شد فرمود در اين عقيده و گفتار كسى با شما دو نفر موافق نيست اطاعت من كنيد و سخنان مرا بشنويد من داناترم بآنچه انجام ميدهم آنها ناچار سكوت اختيار كردند و خودشان نسبت بعداوت و دشمنى كه با امير المؤمنين عليه السّلام دارند گواهى ميدهند و پيوسته بر متاع و زندگانى دنيا حريصند.

أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ   11-9    حضرت صادق عليه السّلام فرمود اين آيات بخصوص در باره اولى و دومى و عمرو بن عاص نازل شده و شامل مردان ديگر است چه آنها در باطن قصد سوء داشتند نسبت بامير المؤمنين (ع) خداوند خبر داد از اعمال آنها فرمود آيا نميدانند كه روزى براى جزا و كيفر نيك و بد اعمال خود از قبر برانگيخته ميشوند و آنچه در دلها از نيك و زشت دارند و پنهان ميكنند همه را خداوند پديدار و آشكار ميسازد، محققا آنروز پروردگار بر نيك و بد كردارشان آگاهست و پاداش و كيفر آنها بايشان خواهد رسيد. اينحديث را در امالى نيز روايت كرده است



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صلح پایدار و آدرس 14klid.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 128
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 134
بازدید ماه : 200
بازدید کل : 26217
تعداد مطالب : 460
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت